آواي باران

حضرت محبوب
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
17 اسفند 1393 توسط نوذري نيا

واي مادرم

امشب ای‌ کاش غوغا نمی‌شد و..، در وا نمی‌شد و… آتش دخیل چادرِ زهرا نمی‌شد و …

عمر حیدر، پایان نمی‌گیرد چرا؟ دنیا بر من، آسان نمی‌گیرد چرا؟ از اشک من، طوفان نمی‌گیرد چرا؟

افتادنت به روی خاک، ببین چه کرده باعلی!

به روی پای خود بایست، بگو دوباره یاعلی

(آه، از غریبی)

بین کوچه یک لحظه دست او، از من رها نشد یک لحظه حتی از سرش، چادر جدا نشد

آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب؟ آتش مانده، در حیرت از بانوی آب آمد اینک، ماه علی چه با حجاب

خوشا به من که فاطمه، پناه و یاور من است زمانه با دلش چه کرد، که او به فکر رفتن است

(آه از غریبی)

باید هر زن باشد چو فاطمه

  حاشا جز این شود زن می‌تواند با عفاف مرد آفرین شود دارد

  شعر از: رضا یزدانی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: عاطفه ی بانو لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

آواي باران

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عاطفه ی بانو
  • واجب فراموش شده

Random photo

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس